87/3/23
8:29 ع
ا ــ برای دخترم یه لپ لپ خریده بودم … وقتی بهش دادم گفت : دمت گرم ! ای ول داری ! گفتم چی ؟ گفت هیچی بابا … گفتم کارت خیلی درسته ! گفتم بابا این نوع حرف زدن رو از کجا یادگرفتی ؟ گفت : گیر نده دیگه ! تو سی دی های کارتونم همه همینجوری حرف میزنن ! گفتم راست میگی ؟ گفت : کاسه تو بیار ماست بگیر !
? ــ توی تاکسی داشتیم میرفتیم چهار راه ازاد شهر ترافیک بود راننده هی بوق میزد ! دخترم گفت : مررررض …. ! بوق نزن عوضی اعصابمو خورد کردی ! راننده از تو اینه یه نگاهی کرد گفت : چی ؟ دخترم گفت : نخود چی … !
? ــ میخواستیم بریم مهمونی دخترم گفت : بابا این شلوارت چقده ضایعس ! گفتم : ضایع ؟ گفت : اره تریپت تخمی شده ! کلاس نداره ! گفتم یه بار دیگه اینجوری حرف بزنی تو دهنت میزنم ها ! گفت : بیشین بینیم باااا حال نداری !!
? ــ رفتیم بیرون پیتزا بخوریم یارو پیتزا اورد گفت بفرمایید … دخترم گفت : قربونت ! دستت طلا !! بعدش رفتیم شهربازی توی قسمت نمایش یه اقایی اومد پشت میکروفن و شروع کرد به خوندن ! دخترم جیغ کشید : ای والله … ناز نفست … بلبلم توی قفست ! گفتم باباجون تو که بلبل نداری اخه ؟ گفت : حالا اااااااااااااا ….!
? ــ تازه حالا دختر من خوبه … این پسر باجناقمون که به بابا مامانش فحش ناموسی میده ! یه فحشایی به مادرش میده که منه ادم بزرگ شرشر عرق میریزم ! تازه ………… ولش کن دیگه روم نمیشه بگم !!
……………………………………………………………………………………………………………
پایین نوشت (?) ا ین سی دی های کارتون که مخفی دوبله میشه اصلا ادبیات گفتاریش به درد بچه ها نمیخوره ! گفتار با نمک برای بچه ها با بزرگتر ها فرق میکنه ! من نمیدونم این دوبلور ها خودشون بچه ندارن ؟
پایین نوشت (?) بچه ها عین طوطی میمونن … نمیفهمن کدوم کلام خوبه کدوم بد ! تو رو حضرت عباس تو تاکسی … سینما یا هر جای دیگه ای اگه دیدید یه بچه ای نزدیکتونه مراقب حرف زدنتون باشید …. ای ول !
پایین نوشت (?) اگه یه وخ خدایی نکرده فیلم منکرا تی یا ا بگوشتی گرفتین که ببینین … بذارین برا وقتی که بچه هاتون خواب باشن … والا اونا هم چیزای منکرا تی ویا ا بگوشتی یاد میگیرن … ها والله
از وبلاگ: http://shatot2.wordpress.com/2008/06/12/na/
87/3/23
9:28 ص
در پی انتقادات برخی علما و روحانیون، رئیسجمهور با ابراز تعجب از اینکه به گفته وی برخی مدعیاند احمدینژاد گرانیها را محصول مدیریت امام زمان(عج) میداند، تاکید کرد: برخی گرانیها، اتفاقاً محصول مدیریت پنهان و ائتلاف مافیایی در بازار با برخی سیاستمدارانی است که رأی مردم را فصلالخطاب نمیدانند.
نوشته شده توسط محمود احمدی نژاد در ساعت 04:19
بسمه تعالی
در عصر امام خمینی، لیاقت آن را یافتیم که به چشم خود، دو فرهنگ سیاسی متفاوت را به موازات یکدیگر، تجربه و مقایسه کنیم. در یکسو، "سیاستمداران" بوده و خواهند بود که تنها بر مدار سیاست و قدرت و چرتکه اندازیهای عادی و مادی، تحلیل می کنند و تصمیم می گیرند. آنان هیچ وقت و هیچ کجا، دست خدا و مدیریت الهی را نمی بینند و هرگز، حتی هاله ای از نور عنایت خدا را که در عصر خمینی عزیز بر این ملت باریدن گرفت، مشاهده نمی کنند. اصطلاحا مذهبی اند اما نه اهداف و نه طرز محاسبات سیاسیشان، با اهداف و با طرز محاسبات مادیون عالم، تفاوتی ندارد. منکر تدبیر الهی و دست غیب خدا در عرصه انقلابند و درست مثل ماتریالیستهای عالم، حضور خدا و حجت خدا را در تحولات عالم و سیر تاریخ بشر انکار می کنند و ای کاش فقط انکار می کردند، به سخره می گیرند و نیشخند می زنند. ادامه مطلب...
87/3/22
5:46 ع
شب شهادتش نشسته بودیم دور هم و حرف می زدیم. حالا که فکر می کنم، می بینم چه لحظات شیرینی بود.
وقتی رسید خانه، یک سی دی با خودش آورده بود. گفت محمد، این سی دی را بگذار ببینیم چیست ! به قول خودش " مشق" هایش را هم پهن کرده بود روی زمین . سی دی یک گزارش ویدیویی بود از عملیات ثامن الائمه . بابا می گفت من خودم تا حالا این فیلم را ندیده ام . هر کس را که در فیلم نشان می داد، می گفت خصوصیاتش این بوده و چه طوری شهید شده است . بیشترشان شهید شده بودند. در فیلم نشان می داد که بابا داشت نیروهایش را توجیه عملیاتی می کرد و فقط یک زیر پیراهنی تنش بود. ریش هایش هم خیلی بلند و به هم ریخته شده بود. حتماً وقت نکرده بود به خودش برسد. اما آن ها که می گفت شهید شده اند، اغلب خیلی تمیز و مرتب و شیک بودند . سعید به شوخی به بابا گفت:« ببین، این جور آدم ها شهید می شوند! تو می خواهی با این قیافه به هم ریخته و نامرتب ات شهید هم بشوی؟!» . بابا به این حرف سعیدخیلی خندید . البته احساس کردم یاد شهادت هم کرده و دلش گرفته و می خواهد با خندیدن هایش ما متوجه نشویم. فیلم که تمام شد، بابا گفت 25 سال از وقتی که این فیلم را گرفته اند می گذرد. ما برای چه مانده ایم و ... یک خرده از این چیزها گفت. شب هم سعید را برد پیش خودش خواباند. صبح که می خواست برود، من دیگر ندیدمش. اما سعید که صبح زود بیدار شده بود که برود امتحان بدهد، بابا را دیده بود و به او گفته بود:«مواظب خودت باش!» پیش نیامده بود سعید چنین حرفی به بابا بزند. همیشه وقتی چیزی به بابا می گفتیم، به همان شکل نظامی جواب می داد:«چشم قربان!». آن روز صبح هم به سعید یک « چشم قربان » محکم گفته بود و رفته بود.
87/3/19
10:31 ع
87/3/10
2:11 ع
تا ساعت شش صبح در خانه کار میکردم. آقای [عبدالله] جاسبی آمد. در مورد فشارهای روز افزور بر دانشگاه آزاد[اسلامی] و اینکه [آقای محمد احمدینژاد رئیس جمهور محترم ایران اسلامی] تهدید کرده که اگر شهریهها را پایین نیاورد فرزندان آقای جاسبی را مجبور به تحصیل در دانشگاه آزاد خواهد کرد، گلایه داشت. بخصوص این تهدید آخری را نمونه بارز کودکآزاری میدانست و میگفت یکی از فرزندانش گفته خودکشی خواهد کرد. مقداری دلجویی کردم، رفت.
نیم ساعتی خوابیدم. ساعت هشت صبح با نعرههای [آقای حسین] موسویان از خواب بیدار شدم. آمده بودند که بگیرندش [و ببرندش و چوب توی آستینش کنند] که فرار کرده بود و خودش را به خانه ما رسانده بود و آنجا بست نشسته بود. مامورها را یک وردی خواندم، رفتند. به او تهمت [جاسوسی] زدهاند، در حالیکه عرضه این کارها را ندارد. سپردم یک اتاق موقتی به حسین بدهند تا آبها از آسیاب بیفتد.
عفت[خانم والده محترمه بچهها و زوجه خودمان] با دوستانش رفت روضه. خوشبختانه بعد از بیست و هفت سال، از صرافت عربی خواندن افتاد و دست از سر [کچل] ما برداشت. از سال 61 تا 85 در صرف میر مانده بود.
سر صبحانه، سبزوار [رضایی میرقائد یا همان محسن رضاییِ خودمان] آمد. خیلی از دست دولت شاکی بود و از حرصش تمام صبحانه من را خورد. چنان [دو لپی] میخورد که بجز یک لقمه نان و پنیر چیزی به من نرسید. درخواست برخورد جدیتر با تیم [جناب آقای دکتر احمدینژاد] را داشت و میگفت که آخرش مجبور خواهد شد با یک آرپیجی 7 به پاستور برود.
آقای حسن روحانی آمد. بعد رفت.
ظهر گفتم کباب از بیرون بیاورند. خبر رسید که چند تا بچه به در خانه سنگ میزنند. باید بچههای [سرکار خانم] فاطمه رجبی باشند. یاد بچهگیهای مهدی افتادم که میرفت شیشههای خانه مهندس بازرگان را با سنگ میشکست. خدا [مهدی هاشمی آقازادهمان را ]حفظش کند.
بعد از ظهر را به مطالعه [ گنج العرش] گذراندم. عفت آمد. یکی از خانمها در آنجا برای پسرش تقاضای کار کرده بود و عفت توصیهاش را کرد. گفتم [آن خانم؟ یا پسرش؟]خودش را به مرکز تحقیقات [استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام] معرفی کند. تشکر کرد.
شب محمد [خاتمی] آمد. چندتا جوک که [محمد علی] ابطحی برایش خوانده بود را گفت. خیلی خندیدیم. معتقد بود که یکی از بزرگترین فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی دوره اصلاحات، راه اندازی سرویس [اس] ام اس بوده است.
منبع: آی طنز
87/3/10
2:1 ع
فیلم سینمایی "سنتوری" که اکران آن از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ممنوع اعلام شده بود، سرانجام با اعمال اصلاحات مسئولان از سوی کارگردان مجوز اکران گرفت.
تهیه کننده فیلم سنتوری با اعلام این خبر به خبرنگار ما افزود: «سرانجام با تغییرات مختصری در فیلمنامه و فیلمبرداری برخی از صحنه های مشکل دار، فیلم سنتوری از وزارت ارشاد مجوز اکران گرفت و از هفته آینده در تمام سینماهای ایران به روی پرده خواهد رفت.»
فیلم سنتوری به کارگردانی داریوش مهرجویی و با بازی گلشیفته فراهانی و بهرام رادان پیش از این از وزارت ارشاد مجوز ساخت گرفته بود که پس از ساخت و اکران آن در جشنواره فیلم فجر، وزارت ارشاد مجوز آن را پس گرفت. بنابراین گزارش، سرانجام پس از کسب تکلیف نهایی سازندگان این فیلم، با اعمال نظر مستقیم صفارهرندی وزیر ارشاد، موارد مشکل دار در این فیلم مشخص شد و فیلمنامه اصلاح شده توسط فیلمنامه نویسان وزارت ارشاد (به سرپرستی جواد شمقدری) در اختیار داریوش مهرجویی قرار گرفت.
بر اساس این فیلمنامه اصلاح شده، علی سنتوری که یک نوازنده و آهنگساز معتاد است، پس از ورود به خانه پدری که در هنگام برپایی روضه مادرش می باشد، تحت تاثیر مواعظ روضه خوان قرار می گیرد و به جای جار و جنجال و طلب پول، در پای منبر ایشان می نشیند. او که به شدت تحت تاثیر سخنان واعظ قرار گرفته، سعی می کند که زندگی خود را اصلاح کند.
علی سنتوری سپس به خانه خود رفته و تمام لوازم لهو و لعب (سازهای) خود را می شکند و به این ترتیب جواز ورود به خانه مادری را می یابد. او سپس با شرکت مداوم در جلسات روضه موفق به ترک اعتیاد شده و پس از اندکی با یکی از دختران محجبه که بطور مداوم در روضه شرکت می کند (طاهره سادات خانم صبیه حاج مرتضی سیمانی)، ازدواج می کند.
او سپس در حجره پدرش حاج آقا بلورچی مشغول به کار می شود و پس از کسب شرایط لازم به عضویت حزب موتله اسلامی درآمده و سرانجام به توصیه یکی از اعضای بلندپایه این حزب به هنر والا و فاخر نوحه خوانی رو می آورد و در این راه به موفقیت های شایانی می رسد.
بنابراین گزارش، داریوش مهرجویی برای نسخه اصلاح شده "سنتوری" از بازی کسانی چون صادق آهنگران، حبیب الله عسکراولادی مسلمان، محسن قرائتی و فاطمه رجبی (در نقش مادر علی) استفاده کرده است. همچنین به جای نسخه ای از روزنامه شرق، حاجی بلورچی نسخه ای از روزنامه کیهان را در سکانس مربوطه در دست می گیرد.
هنوز برای این فیلم ارشاد شده نامی در نظر گرفته نشده است ولی تغییر نام آن قطعی بوده و احتمالا از میان نام های "نوحه خوان"، "مداح"، "عاقبت سوء موسیقی" و "طوفان شن 2" یکی برای جایگزینی با نام سنتوری انتخاب می شود.
همچنین به احتمال قوی از صدای مداح و ژیمناستیک کار معروف، عبدالرضا هلالی به جای صدای محسن چاووشی استفاده شده و رادان بر روی صدای وی لب خواهد زد.
منبع: آی طنز
87/3/10
2:0 ع
سرویس خارجی کیهان با انتشار یک مطلب طنز به نقل از آسوشیتد نیوز! نوشت: اجداد اوباما ایرانی و اهل بوشهر بوده اند.
این روزنامه حرفهای در این مطلب آورده است:
منابع موثق خبری می گویند، هیچ می دانید که سناتور «باراک اوباما»ی آمریکایی که شاید «بختش بزند» و رئیس جمهور هم شود، ایرانی الاصل «از آب» درآمده است.
در واقع، آن طور که «ایتارتاس» گزارش می کند، گزارش «آسوشیتدنیوز» به ما می گوید که شخصی به اسم دکتر «اندی واسهول» از موسسه تحقیقات تاریخی دانشگاه معتبر «ام.آی.تی» آمریکا، اعلام کرده که طبق تحقیقاتش، «باراک حسین اوباما» اصلا اهل جنوب ایران و شیعه است!
به عبارت دیگر، اصل و نسبش همان خانواده معروف «اوباما»ی «بوشهر» است که در دوران قاجاریه جلای وطن کرده و طی چند نسل سر از آمریکا درآورده است! به این ترتیب که، جد بزرگش در واقع «میرحسن خان اوبامایی» که از میرآب های معروف «بوشهر» بوده (و به همین خاطر هم اسمش «اوباما» یا «آب با ما» بوده)، بعد از یک نزاع خونین با سقاباشی «ناصرالدین شاه قاجار» از این شهر فرار کرده و به مرز عثمانی می رود و بعدش، در «حلبچه» به عنوان تاجر زردچوبه و سپس به عنوان تاجر زعفران فعالیت کرده و رفته «حلب» (در سوریه فعلی)! ظاهرا، «میرحسن خان» همانجا هم فوت می کند و پسرش، «علی اصغر اوباما» به خاطر ضدیت اهالی عثمانی با شیعیان ایرانی، راه «طرابلس» را پیش می گیرد و آنجا به تجارت تنباکو مشغول می شود! اما، بعد از اینکه قلیان چاق کردن در آنجا ممنوع می شود، این خانواده هم «تکه پاره» شده و هر «تکه اش» به جایی مهاجرت کرده است!
می گویند، حالا این وسط پدربزرگ «حسین» کمی قبل از جنگ جهانی دوم می آید و به همراه خانواده اش به جنوب غربی آفریقا مهاجرت و برای امرار معاش هم از پشم شتر پارچه درست می کند طوری که، بعد از جنگ «برک» (همان «باراک» )ایرانی کلی محبوبیت پیدا می کند و شهرتش به آمریکا و به گوش معاون شهردار «واشنگتن» می رسد، که او را به «لس آنجلس» دعوت می کند! خلاصه، این جوری می شود که جناب پدربزرگ در تگزاس مستقر می شود و به تولید و تجارت «برک» می پردازد، اما چون واردات شتر و پشمش به آمریکا ممنوع می شود، او هم ورشکسته می شود!
گزارش ها باز هم می گویند، پدر «باراک» که اسمش «حسین اوباما» بوده، بعد از مدرسه و دانشگاه تابعیت ایرانی- آمریکایی می گیرد و بعدش هم با یک دختر مسیحی ازدواج می کند و به اصرار همسر و خانواده همسرش دینش می شود «اسلامی- مسیحی»! و چون نمی تواند اسم ایرانی روی پسرش بگذارد، پس اسمش را می گذارد «باراک» (همان «برک») و اسم خودش را در اسم بچه می گنجاند (باراک حسین اوباما). حالا، می گویند افشای این موضوع می تواند کلی دردسر برای آینده سیاسی جناب «اوباما»ی آمریکایی درست کند!
بهرحال، تا حالا که خود «اوباما» که خودش را کشته تا حمایت صهیونیست ها را جلب کند، در این مورد اظهارنظری نکرده است.
¤ سرویس خارجی کیهان
به نظر میرسد «برادران» کیهان منبع اصلی این کشف بزرگ تاریخی! را ندیده بودند، و الا دست به بازنشر آن نمیزدند.
87/3/7
1:3 ع
گفت و گویی واقعی
روی فرکانس اضطراری کشتیرانی
87/3/3
3:56 ع
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، در پی صدور رأی دادگاه انگلیس مبنی بر خروج نام سازمان منافقین از فهرست سازمانهای تروریستی، جمع کثیری از خانوادههای معظم و معزز شهدا و جانبازان و الامقامِ ترور و خشونت که به دست این جنایتپیشگان سرسپرده آمریکا به شهادت رسیده و یا مجروح و معلول گشتهاند، در مقابل سفارت انگلیس تجمع اعتراض آمیزی برگزار کردند.
تجمع کنندگان با در دست داشتن پلاکارد و با سردادن شعار هایی همچون "مرگ بر انگلیس، مرگ بر تروریست"منافقین را محاکمه کنید""مرگ بر آمریکا" خواستار محاکمه منافقین در دادگاههای بین المللی شدند.
نماینده این تجمع کنندگان طی سخنانی با بیان اینکه منافقین در تمامی عملیاتهای تروریستی که در ایران رخ میدهد دست دارند گفت: تجمع امروز ما در اعتراض به دولت انگلیس است تا منافقین را در دادگاههای بین المللی محاکمه و انها را به سزای اعمالشان برساند.
وی افزود:ما از دولت و وزارت خارجه می خوهیم تا در روابط سیاسی و اقتصادی خود با کشور انگلیس تجدیدنظر کند.
تجمع کنندگان با صدور قطعنامهای به تجمع اعتراض آمیز خود پایان دادند؛
متن کامل این قطعنامه به شرح زیر است:
1- ما خانوادههای شهدای هفتم تیر و دیگر قربانیان فجایع تروریستی سازمان منافقین، بار دیگر مراتب انزجار خود را از سازمان تروریستی منافقین و حامیان آن اعلام کرده و از مسئولان قضایی و دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران، پیگیری جنایات بیشمار سرکردگان و اعضای فریب خورده این گروهک که دستان شیطانی آنان به خون دهها هزار نفر از مردم بیگناه کشورمان آلوده است را خواستار هستیم.
2. ما بازماندگان قربانیان جنایات ضد بشری سازمان منافقین، رأی کمیسیون استینافی دادگاه انگلیس، مبنی بر خروج نام سازمان منافقین از لیست سازمانهای تروریستی را به دلیل حاضر نبودن شاکیان حقیقی و بازماندگان زیان دیده از اقدامات تروریستی این سازمان را سیاسی تلقی کرده و ابطال رأی صادر شده از سوی کمیسیون استیناف را در مراجع عالی قضایی انگلیس خواستار هستیم.
3-به دلیل آشنا نبودن مراجع قضایی رسیدگی کننده در انگلیس از ماهیت تروریستی سازمان منافقین و کتمان حقایق از سوی آنان، حضور وکلای قانونی خانوادههای شهدای بمبگذاری هفتم تیر سال 1360 و سایر عزیزانی که به دست گروهک تروریستی منافقین به شهادت رسیدهاند را در محاکم قضایی انگلیس خواستار هستیم.
4- ما خانوادههای قربانیان اقدامات ضد بشری فرقه تروریستی منافقین، حضور و فعالیت این گروهک غیر قانونی را در کشورهای اروپایی و بویژه انگلیس زنگ خطری برای سلامت و امنیت این کشورها میدانیم.
5- شواهد قانونی و تاریخی حاکی است مسئولان و اعضای سر سپرده این سازمان جهنمی، برای رسیدن به امیال شیطانی و ضد بشری و ضد دموکراتیک خود، علیه کشورهای دیگر نیز وارد شده و امنیت مردم آنان را به مخاطره انداختهاند. و گواه این ادعا همکاری مسئولان و اعضای فریب خورده سازمان منافقین با رژیم بعثی صدام در سالهای حکمفرمایی دیکتاتوری در این کشور است.
6-ما از فعالان حقوق بشر و نهادهای مدنی در کشور انگلیس به عنوان طرفداران آزادی و ارزشهای انسانیت میخواهیم این اقدام قضایی کشور انگلیسی را محکوم نمایند و خروج اعضای منافقین را از کشور خود خواستار شوند.
7- ما خانوادههای شهدای هفتم تیر و دیگر قربانیان فجایع تروریستی سازمان منافقین، از مسئولان قوه قضاییه و وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران میخواهیم، با جدیت و قاطعیت، جنایات بیشمار فرقه تروریستی منافقین را تا احقاق حقوق قانونی بازماندگان و زیاندیدگان فجایع ضد بشری منافقین دنبال نمایند.
8- در صورتی که به هر دلیل امکان محاکمه مجرومین و اعضای این سازمان تروریستی در داخل کشور وجود نداشته باشد، رسیدگی به جرایم ارتکابی و تروریستی آنان را در محکمهای آزاد و صالح در یک کشور اروپایی خواستار هستیم.
در پایان این مراسم نامههایی از طرف قربانیان حوادث تروریستی که منافقین در آنها دست داشته اند به سفارت انگلیس داده شد.
87/3/1
6:16 ع